معنی آسیاب . (اِ مرکب ) (از: آس + آب ) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن . آب آسیا. آب آس : چرا چون آسیاب گردگردی بیاکنده به آب وباد و گردی ؟ (ویس و رامین ). بخواهد همی خوردمان آسیاب بدندان ما، در، گیا را فناست . ناصرخسرو. گر نان طلب کنند در من زنند ازآنک بی دانه ٔ من آب زده ست آسیابشان . خاقانی . هست بپیرامنش طوف کنان آسمان
Read MoreContribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
Read Moreآسیاب (امیدیه). آسیاب ( امیدیه ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان امیدیه در استان خوزستان ایران است.
Read Moreمعنی. توپ. معنی [ تر. ] = طوپ : 1 - یکی از سلاح های آتشین جنگی که توسط آن گلوله های بزرگ را به مسافت دور پرتاب کنند. 2 - گوی لاستیکی انباشته از باد که با آن بازی کنند. 3 - واحد شمارشی برای پارچه . 4 - (عا ...
Read Moreتوپ. فرهنگ فارسی عمید. ۱. گوی لاستیکی که با آن بازی کنند.۲. یک بسته پارچه که در کارخانه به میزان معین پیچیده و به آن مارک زده باشند.۳. (نظامی) از ادوات جنگ با لولۀ بزرگ و دراز برای تیراندازی به ...
Read Moreایجاد کرده اند لیکن میر محمد حسین که فرنگستان را سیر کرده و در زبان انگریزی ۞ مهارتی تمام داشت در مجموعه ٔ خود می نویسد که صانع توپ برنجی «آون » نام از قوم انگریزی در سنه ٔ 1535 م .
Read Moreتوپ با لفظ ریختن و زدن و انداختن و سر کردن و سر دادن مستعمل است . (از آنندراج ). مأخوذ از ترکی ، یکی از اسلحه ٔ آتشی به شکل لوله ای بزرگ که از آهن و یا مفرق سازند و بر روی چرخ گردون حمل کنند.
Read MoreContribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
Read Moreدیکشنری ترجمیک مجموعه ای غنی و پویا از لغات ترجمه شده توسط مترجمان ترجمیک است. دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی به شما کمک می کند معنای لغات را به خوبی پیدا کنید.
Read More